صورت مجروح. رخسارمجروح. کنایه از مصیبت زدگی است که بر اثر آن مصیبت زدگان روی خود را می کنند و مجروح می کنند: همه کنده موی و همه خسته روی همه شاه گوی و همه شاه جوی. فردوسی
صورت مجروح. رخسارمجروح. کنایه از مصیبت زدگی است که بر اثر آن مصیبت زدگان روی خود را می کنند و مجروح می کنند: همه کنده موی و همه خسته روی همه شاه گوی و همه شاه جوی. فردوسی
مبارک قدم. (از آنندراج). پی خجسته. فرخ پی. نیک پی. مبارک پی. فرخ پی. فرخنده پی. خوشقدم. میمون النقیبه: خجسته پی و نام او زردهشت که اهرمن بدکنش را بکشت. دقیقی. خجسته بادت عید ای خجسته پی ملکی که با سیاست سامی و با هش هوشنگ. فرخی. امیر بر سپه و بر ملک خجسته پی است بچند فتح ملک را خدای کرد ضمان. فرخی. باز بر ما وزید باد شمال آن شمال خجسته پی مرکب. فرخی. گفتم کدام شاه نشان ده مرا بدو گفتا خجسته پی پسر خسرو زمان. فرخی. بخت من رهبری خجسته پی است کس ندارد چو بخت من رهبر. فرخی. گفتم که نام صاحب و نام پدرش چیست گفتا یکی خجسته پی احمد یکی حسن. فرخی. فرخ فری که بر سرش از ماه و آفتاب چتر است چون دو بال همای خجسته پی. منوچهری. زین استوار کار وزیر خجسته پی این دولت خجسته چو کوه استوار باد. مسعودسعد. این نامه که نامدار وی باد بر دولت وی خجسته پی باد. نظامی. ، آنکه فرزندان خوب بجا گذارد. آنکه از او اعقاب محترم بجای ماند
مبارک قدم. (از آنندراج). پی خجسته. فرخ پی. نیک پی. مبارک پی. فرخ پی. فرخنده پی. خوشقدم. میمون النقیبه: خجسته پی و نام او زردهشت که اهرمن بدکنش را بکشت. دقیقی. خجسته بادت عید ای خجسته پی ملکی که با سیاست سامی و با هش هوشنگ. فرخی. امیر بر سپه و بر ملک خجسته پی است بچند فتح ملک را خدای کرد ضمان. فرخی. باز بر ما وزید باد شمال آن شمال خجسته پی مرکب. فرخی. گفتم کدام شاه نشان ده مرا بدو گفتا خجسته پی پسر خسرو زمان. فرخی. بخت من رهبری خجسته پی است کس ندارد چو بخت من رهبر. فرخی. گفتم که نام صاحب و نام پدرش چیست گفتا یکی خجسته پی احمد یکی حسن. فرخی. فرخ فری که بر سرش از ماه و آفتاب چتر است چون دو بال همای خجسته پی. منوچهری. زین استوار کار وزیر خجسته پی این دولت خجسته چو کوه استوار باد. مسعودسعد. این نامه که نامدار وی باد بر دولت وی خجسته پی باد. نظامی. ، آنکه فرزندان خوب بجا گذارد. آنکه از او اعقاب محترم بجای ماند
نام یکی از زنان اصفهانیه از روات حدیث است در اصل لفظ عجمی است. (از منتهی الارب). در تحلیل علم حدیث، روات به عنوان کسانی شناخته می شوند که توانایی انتقال صحیح و دقیق احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را دارند. این افراد با ارزیابی دقیق راویان، توانسته اند احادیث صحیح را از دیگر روایات غیرمعتبر تفکیک کنند و به این ترتیب اصول دینی را از تغییرات احتمالی محافظت کرده اند.
نام یکی از زنان اصفهانیه از روات حدیث است در اصل لفظ عجمی است. (از منتهی الارب). در تحلیل علم حدیث، روات به عنوان کسانی شناخته می شوند که توانایی انتقال صحیح و دقیق احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را دارند. این افراد با ارزیابی دقیق راویان، توانسته اند احادیث صحیح را از دیگر روایات غیرمعتبر تفکیک کنند و به این ترتیب اصول دینی را از تغییرات احتمالی محافظت کرده اند.